همیشه بخند نازنینم
گلشیدم روزها می گذره و تو هر روز قد می کشی ، تپل تر میشی، آگاه تر میشی و خیلی "تر"های دیگه و من هر روز در کنار لذت و شادی که از کنار با تو بودن دارم، به اندازه ی همه ی "ترین های" تو "نگران تر" می شم ... نگران از آینده... نگران از خودم ... نگران از بابی ... نگران از جامعه ... نگران از علم ... نگران از گردش ... نگران از دوست ... نگران از مادر بودنم ... و ... . . . وقتی که روز 9 م محرم، داشتم آش نذری رو هم می زدم ... تنها چیزی که از خدا خواستم ... لب های همیشه خندونِ تو بود ... فقط همین ... همیشه بخند نازنینم ... به قول بابی امین: خنده ت یه دنیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاس واسه مون و تمام خست...
نویسنده :
مامی
12:06