گالری 2
ادامه ی گالری گلشید قشنگ مامـــــــــــــان
یه فیگور خواب خوشمل دیگــــــــــــــــــــــــه
خواب نـــــــــــــــــــاز
و بیداری های خیلی شلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوغ
(عکسایی که برای عموها و زنعموها میفرستادیم، همه شون عکسایی بودن که تو خواب بودی و اونا هم همیشه معترض بودن که چرا وقتی بیداره و چشماش بازه ازش عکس نمیگیرید، و عکس با چشم باز برامون نمی فرستید..... ولی اونا نمی دونستن که وقتی بیداری همیشه در حال ورجه وورجه کردنی و فرصت عکس گرفتن بهمون نمیدی و کلا عکسای بیداریت اینجوری میشن!!!!!)
معمولا کلاهی که سرت بود، توی خواب این بلا سرش میومد!!!
(یه بار نصفه شب بیدار شدم و دیدم کلاهت روی سرت نیست! هر چی دور و بَرِت رو نگاه کردم خبری از کلاه نبود! بعد دیدم کلاه زیر دستته و بندش هم دور مچ دستت!!!!!!!!!!!! .... بعد از اون شب دیگه کلاه سرت نکردم، ترسیدم یه وقت بلایی سر خودت بیاری دخملکم با این همه شیطونی...)
یازدهمین روز تولد گلشیدم ... بعد از اولین حمامش ... و یه خواب عالــــــــــــــــــی
گلشیدِ 3 کیلو و 100 گرمی!
بالاخره موفق شدیم یه عکس با چشمای باز ازت بگیریم...
بعد از گذشت دو هفته، مژه های خوشگلت جوونه زده که بی رنگ هستن! ولی هنوزم خبری از ابرو نیست!!!
اینم از دومین هفته ی زندگی قشنگ عشقِ مامان ...