گلشیدگلشید، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

عشق نو پای زندگی ما

حرف هایی برای تو

1392/5/10 2:04
نویسنده : مامی
449 بازدید
اشتراک گذاری

دوست دارم برایت بنویسم

آنقدر حرف نگفته دارم که خدا می داند و من!

هر روز و شب به تو فکر می کنم و در افکارم با تو سخن می گویم ... خیلی دوستت دارم ... بعضی وقت ها می ترسم از این دوست داشتن شدید! ... تو هم خیلی به من وابسته ای، نمی دانم شاید این احساس تو هم اسمش "دوست داشتن" باشد نه "وابستگی"! ... وقتی که تمام وجودِ زیبایت را در آغوشم می اندازی و حلقه ی دستانت را دور گردنم می بینم و وقتی می گویمت که محکم بغلم کن (تا تمام سلول های بدنم عطر وجودت را استشمام کنند و جوان تر شوند) و تو با نهایت توانِ دستان کوچکت، مرا شادترین زنِ روی زمین می کنی ...

وقتی که تمامی کارهایم را تکرار می کنی، فقط می نشینم و نگاهت می کنم ... از پوشیدن لباس هایم گرفته تا گرفتن کیفم روی دوشَت و پوشیدن صندل هایم و دخالت در آشپزی هایم و تقلیدِ کتاب خواندن و مطلب نوشتنم و کار کردن با لپ تاپ! ... خودم را در تو می بینم ... خودم را کودکی یک ساله فرض می کنم و از کارهایت لذت می برم ... و همزمان به آینده می نگرم و می ترســـــــــم ...

ترس بدترین احساسی است که تاکنون تجربه کرده ام!

اما من به خودم قول داده ام که با قدرت جلویش می ایستم و مغلوبش می کنم! چون من (ما) و تو از همه چیز و همه کس زیباتر و قدرتمندتریم...!

تو زیباترین هستی پس بهترین هم خواهی شد! ... تو همه را متحیر خود خواهی کرد ... تو توانمندترین دختری هستی که تاکنون دیده ام! ... خوبی ها را حس می کنی و به سمتشان می روی ... با این که فقط یک سال داری، اما آشکارا "عشق" را درک می کنی...

گلشیدم

روزگار غریبی است ... پر از ترس و خیانت و بی ایمانی ... من همیشه نگرانم ... نگرانم نکند سیاهی های این روزگار بر سرخی عشق و سپیدی دلمان پا بگذارد ... حتی به اندازه ی یک دوده ی کوچک هم تحمل حضور سیاهی را ندارم ...

آنقدر ایرانم سرد و تاریک است، که مدام در این فکر هستم که باید تو در جایی روشن تر بزرگ شوی ... به نظرم بیرون از مرزها دنیا روشن تر است (ولی گرم تر نیست!) ... اما می دانم که این ها به جز خیال چیز دیگری نیست، چون نه قدرت حمایت مالی را داریم و نه قدرت حمایت جانی!!!

اما

خوب که نگاه می کنم سو سوی نورهایی را در اطرافم می بینم!

با همین سو سو ها هم می توانیم چلچراغ بسازیم! باور کن! می پرسی چرا؟! علتش را که پیش تر هم گفته بودمت: چون من (ما) و تو از همه چیز و همه کس زیباتر و قدرتمندتریم...!


این لبخندِ خورشیدِ آسمان است یا لب های زیبای خورشیدِ زندگیِ من؟!

 

1

... آری، این تبسمِ خورشید است که تو را می خنداند و تو او را ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مرمر(مامی کسرا)
11 مرداد 92 16:01
زنده باشی عزبزم.......
مامان مهرناز
16 مرداد 92 3:02